گروه فرهنگ و هنر - غزاله بها: پري ملکي را ميتوان يکي از تاثيرگذارترين خوانندگان و موسيقيدانان زن ايراني دانست. ملکي در مقام خواننده و سرپرست، گروه موسيقي «خنيا» را بهعنوان يکي از پيشگامان گروههاي موسيقي بانوان، با انگيزه ايجاد زمينه براي بروز استعدادهاي بانوان در زمينه هنر موسيقي در سال 1373 تشکيل داد اما از سال 1379 از همکاري نوازندگان و خوانندگان مرد بهره جسته و کنسرتهايي به صورت همخواني و همنوازي براي عموم مردم اجرا کرده است. جمعه 27 آذرماه ساعت 21:30 تالار وحدت ميزبان گروه «خنيا» ميشود و کنسرت «راز مانا» در تالار وحدت اجرا ميشود. به همين بهانه سراغ پري ملکي رفتهايم تا در مورد شرايط کنسرتگذاري در ايران و موسيقي بانوان گپوگفتي داشته باشيم.
خانم ملکي آيا کنسرتهاي بانوان از سطح موسيقايي بالايي برخوردار است؟
نه متأسفانه. من به شخصه بهندرت در کنسرتهاي بانوان شرکت ميکنم، آن هم به دعوت دوستان هنرمندم، زيرا فضاي حاکم بر اين برنامهها را دوست ندارم. درواقع موزيسين نبايد دوست باشد براي شنوندهها تبديل به عمله طرب شود. من، دوست ندارم مخاطب در زمان اجراي کنسرت کف و سوت بزند. مايلم شنوندهام بنشيند، موسيقي گوش دهد و درک هنري داشته باشد، چون براي توليد آن زحمت کشيده شده است. بايد شنونده ياد بگيرد که چگونه موسيقي بشنود و اين وظيفه ماست که خوراک خوب به شنونده بدهيم تا سطح سليقه او بالاتر برود.
پس موسيقي بانوان بهدليل وجود اين جنس مخاطب، موزيسين جدي را خسته ميکند و از همينرو شما تمايلي به اجراي موسيقي مختص بانوان نداريد؟
صد در صد! وقتي مخاطب من به تالار وحدت ميآيد و سنگين و وزين مينشيند و موسيقي مرا گوش ميدهد و حال و هواي موسيقي را درک ميکند و ميفهمد، لذت ميبرم. در يک کنسرت خوب ملوديها، اشعار و موسيقي بهتر شنيده ميشوند.
پس هم هنرمندان گروههاي موسيقي بانوان بايد فعاليت کنند و هم مخاطبان کنسرتهاي بانوان بايد سطح خود را بالاتر ببرند؟
کاملا درست است؛ اما تلاش هنرمندان مهمتر است. اصليترين نکته اين است که نبايد درجا بزنيم. پويايي موسيقي نيز غير از اين نيست. من هر سال بايد اثر جديدي ارايه کنم. فقط چند کار خاص را اجرا کردن و دور باطل طي کردن، حاصلي ندارد؛ نه براي من موزيسين و نه براي مخاطب.
يکي از نکات جذاب اين است که شما خودتان را محدود به برگزاري کنسرت براي بانوان نکردهايد. البته خود من چندان علاقهاي به شرکت در کنسرتهاي بانوان ندارم و در اين برنامهها شرکت نميکنم. شما حاضر شدهايد همخواني کنيد اما کنسرت بانوان برگزار نکنيد. چه شد که تصميم گرفتيد از کنسرت دادن براي بانوان فاصله بگيريد؟
قبل از هر چيز بايد بگويم من در ابتدا شهروندي ايراني هستم و پس از آن هنرمندم درنتيجه به عرف، قوانين فرهنگي و قوانين شرعي احترام ميگذارم چون اين مسائل در ايران وجود دارند و بايد به آنها احترام گذاشت. به نکته جالبي اشاره کرديد. من پيش از اين در مصاحبهاي گفته بودم لزومي نميبينم صداي آقايان را بشنوم، به کنسرت آنها بروم يا آلبومهاي موسيقي آنها را تهيه کنم و گوش کنم چون آنها نيز به جريان موسيقي بانوان علاقهاي نداشته و حمايتي از ما نکرده اند. به هر حال وقتي بيست سال پيش شروع کردم به فعاليت در حوزه موسيقي، تا سالها براي بانوان برنامه اجرا ميکردم. تا پيش از سال 1376، تقريباً هيچ خانمي بهغير از من نميخواند و من تنها فردي بودم که هر از چند گاهي با مجوز ارشاد و با احترام به تمام قوانين، کنسرت بانوان برگزار ميکردم. پس از سال 1376، برنامه بانوان از رسميت بيشتري برخوردار شد. موسيقي بانوان به جشنواره موسيقي فجر وارد شد؛ جشنوارههايي چون «گل ياس» برگزار و تعداد بانوان فعال عرصه موسيقي بيشتر شد. باز هم تا چند سال برگزاري کنسرت براي بانوان را ادامه دادم، اما از سال 1378 فضا را براي همخواني مناسبتر ديدم. همخواني در جريان رسمي موسيقي رخ ميدهد و در نتيجه ديده و مطرح ميشود. برنامه بانوان هيچگاه انگار وجود ندارد، يعني اجرا ميشود و تمام ميشود. جايي اثري از آن نميماند. حتي يک نقد هم درباره آن وجود ندارد، بانوان خبرنگار هم درباره آن واکنشي نشان نميدهند. براي من مهم است که نتيجه زحمت من ديده و نقد شود، درنتيجه حضور هر تعداد همخوان مرد و زني که بر طبق قوانين موجود لازم است، ميپذيرم. اين مهم است که نوع موسيقي ما شنيده ميشود.
در همين دوران بود که گروه «خنيا» دستخوش تغييراتي شد؟
بله. حدود 22 سال است که گروه تشکيل شده است. از بدو تأسيس، «خنيا» آهسته و پيوسته حرکت کرده است. چند سالي همه نوازندهها خانم بودند اما پس از آنکه برنامههاي همخواني و همنوازي را آغاز کردم، نوازندگان مرد هم به گروه اضافه شدند. يکي از آقايان خوانندهاي که هميشه در طي اين سالها مرا همراهي کرده، فاروق کسمايي است که از ايشان بسيار تشکر ميکنم. آقاي کسمايي همواره همراه ما بودهاند و شرايط ما را درک کرده و با ما همراهي کردهاند. فاروق کسمايي صداي بسيار خوبي دارد و يکي از خوانندههاي باتجربه و رديفدان است. البته من هنوز بخش بانوان را هم دارم چون گاهي اوقات بايد در شهرستانها برنامه اجرا کنيم يا مراسمي که مختص بانوان است که در آن صورت گروه «خنيا» تنها با بانوان گروه برنامه اجرا ميکند. گروه همنوازان «خنيا» براي من از اهميت بيشتري برخوردار است.
مساله اقتصاد هنر در ايران با مشکلات عديدهاي دست به گريبان است، ما قانون کپيرايت نداريم و همين مساله نوعي رانت را در موسيقي به وجود آورده است.
اتفاق بسيار بدي که در اين دوران رخ داده است، رقابت خوانندهها بر سر قيمت بليتهاست. انگار مسابقهاي در جريان است که چه فردي بليت گرانقيمتتري دارد. وقتي در جريانات هنري، جنبه مالي بر وجه هنري بچربد، مشکلات بزرگي براي هنر به وجود ميآيد. متاسفانه بسياري از اين اتفاقها به خاطر برنامهگذارهاست. برخي برنامهگذارها براي اينکه سود بيشتري حاصل کنند، ميگويند مردم وظيفهشان است براي ديدن هنر پول خرج کنند. سوال اين است که آيا براي ديدن کنسرت در ايران، مخاطب بايد دلار خرج کند؟ الان قيمت کنسرتها با دلار برابري ميکند! مگر ما شرايط مردم را نميدانيم!؟ يعني تنها تعدادي خاص از مردم چون پولدار هستند بايد از موسيقي بهره ببرند؟!
اتفاقا يکي از خوانندگان پاپ گفته بود که نميخواهد با اين بليتهايي با قيمت گزاف کنسرت برگزار کند اما کنسرتگذار به او گفته بود افرادي که وضع مالي مناسبي ندارند، سطح فرهنگي پاييني دارند. خوب يکي از اقشار جامعه که بنيه مالي ضعيفي دارند، فرهنگيان هستند، چطور ميشود سطح فرهنگي اين افراد را پايين محسوب کرد؟
کاملاً اشتباه است. بسياري از علاقهمندان جدي فرهنگ و هنر، مثل بسياري از خود ما هنرمندان، از طبقه متوسط جامعه هستند و من اين مخاطبان را به مخاطباني که مرفههستند، ترجيح ميدهم. بايد بگويم که متأسفانه موسيقي و باقي هنرها اصلاً مساله قشر مرفه ما نيست. آدمي که ماشين 900 ميليوني زير پايش است و لباس مارکدار ميپوشد،ممکن است اصلاً موسيقي مرا نفهمد. من اجازه ندادهام فضاي کنسرتهايم به اين سمت برود. اولا من با هيچ برنامهگذاري کار نميکنم و همواره برنامههايم را خودم برگزار کردهام. خودم اعلام نظر ميکنم که قيمت بليت کنسرتم چه ميزان باشد. شايد نوازندگانم درآمد کمتري داشته باشند اما اين مساله را به اينکه مخاطبان اصلي موسيقي و افرادي که دوست دارند موسيقي بشنوند نتوانند به کنسرتهايم بيايند
ترجيح ميدهم.
سالنها براي تعيين قيمت بليت به اهالي موسيقي فشاري وارد نميکنند؟
ما بايد در سالنهايي که زيرمجموعه ارشاد هستند کنسرت برگزار کنيم، در نتيجه تالار وحدت، فرهنگسراي نياوران، سالن رودکي و مجموعه فرهنگي هنري آزادي تنها سالنهايي هستند که ميتوانيم در آنها کنسرت بگذاريم. چراکه براي باقي سالنها بايد مجوز اداره اماکن را نيز تهيه کنيم که علاوه بر دشوارييهاي اجرايي باعث افزايش هزينهها و بالطبع قيمت بليت هم ميشود. بنابراين من ترجيح ميدهم در همين چهار سالن کنسرت برگزار ميکنم و اين سالنها براي قيمت بليت اعمال نظر نميکنند. از آنجا که تالارها درصد فروش دريافت نميکنند، دخالتي نيز در زمينه قيمت بليتها ندارند و تنها پولي را که نرخگذاري شده است از گروه دريافت ميکنند.
مسالهاي که در حوزه کنسرت بانوان وجود دارد، ساعت نامناسبي است که به اين برنامهها اختصاص پيدا ميکند. ساعت 15:00 اصلا ساعت مناسبي براي بانوان شاغل نيست.
متاسفانه ساعت اجراي برنامههاي بانوان چه تئاتر و چه کنسرت، ساعت 15:00 تا 17:00 است يعني ساعت مرده روز. نميدانم به چه دليل وضعيت به اين صورت است. البته من حتي آن زماني که کنسرت بانوان برگزار ميکردم، هيچگاه به اين وضعيت تن ندادم. حاضر شدم در نياوران کنسرت اجرا کنم تا بتوانم ساعت 18:00 کنسرت را برگزار کنم چون مخاطب اصلي من کارمندان هستند که در آن ساعت سر کار هستند. به نظر من خود خانمها نبايد به اين مساله تن دهند. ميتوانند در آن ساعت کنسرت اجرا نکنند يا حداقل در روزهاي تعطيل اين ساعت اجرا کنند. من بهشخصه نميتوانم در اين ساعت به کنسرت بروم. البته زمان کنسرت ما هم نامناسب است. برنامه من ساعت 21:30 برگزار ميشود که بسيار ديرهنگام است. اين مشکل از اين رو براي اهالي موسيقي پيش ميآيد که اغلب پيش از کنسرت در تالار وحدت، تئاتر اجرا ميشود و تئاتر به معضلي براي اهالي موسيقي تبديل شده است. از سويي تئاتر نيز نميتواند ساعت 15:00 اجرا شود. من مشکلات وزارت ارشاد را ميبينم و در بسياري از مواقع به آنها حق ميدهم. وزارت ارشاد يا سالنها بودجه دريافت نميکنند و به آنها گفتهاند بايد خودگردان باشيد. خب تالار وحدت هزينههاي بسيار زيادي دارد. چطور بايد هزينههاي خودش را دربياورد؟ چارهاي ندارد بهغير از اينکه پشتسر هم برنامه اجرا کند. شايد سي الي چهل ميليون تومان فقط هزينه پرداخت برق سالن شود. پس از سيو اندي سال تنها سالن مناسب براي اجراي تئاتر و موسيقي تالار وحدت است. هم امکانات بسيار خوبي و هم سيستم برنامهريزي بسيار دقيقي دارد. ميدانيد چه زمان آغاز ميشود چه زمان پايان مييابد و ميتوان براي آن برنامهريزي کرد اما بهعنوان مثال براي رفتن به کنسرتي در برج ميلاد بايد ساعتها زمان در نظر بگيريد چون اصلا مشخص نيست چه زمان آغاز ميشود و چه زمان به پايان ميرسد.
اکثر خوانندگان زن ايراني، در دوران پيش از انقلاب پرورش يافتهاند اما شما از معدود خوانندگان زن هستيد که فعاليت اصلي شما به پس از انقلاب بازميگردد. چه شد که شما پس از انقلاب فعاليت خود در حوزه موسيقي را آغاز کرديد؟
بخش عمدهاي از يادگيريهاي من به پيش از انقلاب بازميگردد اما فعاليت حرفهاي خود را در مقام خواننده را پس از انقلاب آغاز کردم چون فضاي موسيقي پيش از انقلاب را چندان نميپسنديدم. حتي وقتي بعد از انقلاب برنامههايم را آغاز کردم، خانمها متعجب شده بودند چراکه من با موهايي ساده و لباسي ساده براي بانوان برنامه اجرا ميکنم. خانمها از من ميپرسيدند چرا اينقدر ساده روي صحنه حاضر ميشوم، چرا موهايم را آرايش نميکنم يا لباسهاي خاص نميپوشم. من ميخواستم اين تصوير که خواننده حتماً بايد مدلهاي خاص لباس پوشيدن را داشته باشد، آرايش غليظ داشته باشد يا موهايش را به شکلهاي عجيب و غريب آرايش کند، اصلاح کنم و بگويم ما داريم کار فرهنگي انجام ميدهيم و قصد داريم بخش عظيمي از فرهنگ، تاريخ و گذشتهمان را به مخاطبان منتقل کنيم پس اينگونه نمايشها ضرورتي ندارد و ميشود خيلي ساده و راحت، برنامه اجرا کرد و فرهنگسازي کرد. از همينرو پس از انقلاب احساس کردم که زمان مناسبي براي حضور در عرصه موسيقي است.
روزنامه نوآوران، یکشنبه 22 آذر 1394